یاد یاران شفیع خانی بخیر
روزِ وصل دوستداران یاد باد یاد باد آن روزگاران یاد باد!
شفیعخانی پادگانی در نزدیکی دوکوهه نام آشنای همه لرستان است.
ردپای اکثر شهیدان لرستان را میتوانید در پادگان شفیعخانی پیدا کنید، شفیعخانی قطعهای از خاک کربلا است، چرا که قدمگاه بسیاری از شهداست، چرا که باید از اینجا محرم میشدند و لباس دنیوی را میکندند و لباس خاکی میپوشیدند و با معدل بالا به معیادگاه شهادت میرفتند، ( شهید محمد شفیعخانی از دانشجویان مخلص تهرانی بود که برای اجرای طرح خدماتی بهداشتی به همراه همسرش به خرمآباد سفر کرد، وی مدتی در این شهر خدمت کرد و سپس مجذوب سپاه شد، بعد از مدتی مسئول ستاد تیپ 57 لرستان شد و سرانجام در عملیات «والفجر6» شربت شهادت نوشید) وتا آخر جنگ این پادگان به عنوان اختصاصیترین پادگان لشکر 57 شاهد رفت و آمد رزمندگانی بود که جهت آموزش و تربیت نفس مورد استفاد قرار گرفت.

در این محل گردان هر شهر در قسمتی برای خود چادرهایی بنا کرده بود و گوشه به گوشهاش خاطرات زیادی را در سینه رزمندگان لرستان به جای گذاشته است، چشم بسیجی، هنوز آن قدر معرفت دارد که وقتی از دور چشمش به سولههای شفیعخانی میافتد، گریه میکند، هنوز هر رزمنده با خانواده که قصد زیارتگاه شلمچه را دارد، ابتدا به عیادت شفیعخانی میرود، گرچه شفیعخانی بسیار پیر، ضعیف و رنجور است، ولی باز میتواند به فرزندان ما راه و رسم جوانمردی و بزرگی و شیردلی را بیاموزد، چرا که هنوز بوی تکبیر و صلوات و صدای رژه و پای جندالله در آنجا به گوش میرسد.
*عشق به شفیعخانی، عشق به خدا و شهداست
عشق به شفیعخانی، عشق به خدا و شهدا و عشق به امام و خوبیهاست.
شفیعخانی تمثیلی از عاشقی است، اولین پله نردبان شهادت، شفیعخانی یکی از سربندهای سرخ، بر پیشانی خاک جبهه است.
شفیعخانی فقط یک پادگان، همراه با چند سوله نبود، پایتخت معنوی هزاران هزار بسیجی جانباز و رزمنده و آشیانه پرستوهای بینام و نشان است.
گنجینههایی از سرودههای آتشینی است که چند هزار شهید در نینوای ایران سرودند.
*شفیع خانی خاکی است پر از ستاره

این سولههای خالی هر کدام حکایتی دارند برای خودشان، گوش خود را روی دیوار هر کدام که بگذاری، صدایی میشنوی، صدای مناجات و تمرین عشق به خدا، خیلی از گردانها و واحدهای لشکر 57 در این پادگان متولد شدند و قد کشیدند و بعد در میان خون و آتش محو شدند و در آغوش مولایشان حسین(ع) آرام گرفتند.
در این پادگان همه لرستانی بودند، خرمآبادی، پلدختری، بروجردی، الشتری، الیگودرزی، دورودی، نورآبادی، ازنایی و کوهدشتی در راز و نیاز حسینه مرکزی، در زورخانه ورزشی و در کلاس درس پادگان در ورزش صبحگاهی، در شعارها و رجزها لهجهها و گویشهای خاص و مختلف هر شهر را میشنیدی ... یه مالکه ؟؟ (یعنی اینجا گردان مالک اشتر است)، تابلوی گردانها را در میدان صحبگاه دیگر نمیبینید، گردان انبیا، گردان کمیل، گردان مالک، گردان ابوذر، گردان ثارالله، گردان محرم ... اینجا همه شیطنت میکردند، پوتین به پا و اسلحه بر دوش، سر به سر هم میگذاشتند، شور و حال داشتند.
به خوبی میدانستند که بعد از عملیات، خیلیهایشان پرنده میشوند، بچهها میگردند تا برای سفر آسمانیشان، همسفر پیدا کنند.اکنون در این روزهای تنهایی، جایی مغمومتر از آن نمییابی، دلش برای شهدا تنگ شده است و در انتظار قیامت است.

یاد پادگان شفیعخانی پر خاطره یاد باد، چرا که پادگان شفیعخانی از بسیجها روح گرفته روحی جاودانه...
یاد صبحگاه شفیعخانی بخیر یاد شبهای حنابندان بخیر
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت باقی همه بیحاصلی و بیخبری بود
خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین افسوس که آن گنج روان رهگذری بود
* خاطرات صفدر لک (حاج احمد) جانباز 50 درصدی از از ازنا



این وبلاگ در بهمن ماه ۱۳۹۲ایجاد شده است که اخبار و برنامه های کانون فرهنگی تبلیغاتی شهدای مسجد حضرت ابوالفضل که دراستان لرستان شهرستان ازنا در خیابان ابوذر واقع شده است مربوط است.